« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2010-10-25 آقای اسپنسر تونیک را در سفرش به مشهد دیدم. تازه «چیدمان»ش را تمام کرده بود. پشت بلندگوی دستیاش داشت خستهنباشید میگفت به ملت و تشکر میکرد. ملت هم شاد و خندان بلند شده بودند از کف خیابان و داشتند لباس میپوشیدند. کدام خیابان بود را یادم نیست. رفتم پیشش، برایش تعریف کردم که عجب تصادفی که همین چند ساعت پیش داشتم فیلم پروژههایش را میدیدم و الان خودش را، اینجا در مشهد. بعد برایش گفتم که آن فصل «قطب جنوب»ش، که پارتنر خودش را مدل کرده بود میان پنگوئنها، عجب دوست داشتم. و آن دیالوگی را که در همان فصل داشت، با یک آدمی. که در جواب طرف که پرسیده بود: چه ویژهگیای در عکس تو هست؟ وقتی تا به حال صدها نفر از زنی برهنه در میان پنگوئنها عکس گرفتهاند؟ بعد اسپنسر جواب داده بود که در آن عکس، هیچ ویژهگیای. گفته بود که هزاران عکاس هستند که همان عکس را بهتر از من میگیرند، از لحاظ تکنیکی. هزاران عکاس هستند که با همان چیدهمان، عکسهای برهنهنگاری بهتر و موثرتری میگیرند. این اهمیتی ندارد. موضوع اینجاست که این عکس جزیی از یک «پروژه» است. این پروسهداشتنِ قضیه است که آن را متمایز و برجسته میکند. ماجرای بالا البته در خواب کوتاهی بین ساعت چهارونیم تا شش امروز صبح اتفاق افتاد، اما هنوز هم شک ندارم که فیلم «دنیای برهنه» قبل از این که دربارهی چیدمانهای اسپنسر تونیک، با استفاده از انبوهی آدمهای برهنه در صحنههای خارجی، خیابانها و فضاهای شهری و دامان طبیعت باشد، قبل از این که دربارهی تفاوت فرهنگهای این چند کشوری باشد که اسپنسر برای اجراهایش به آنها سفر کرده است، دربارهی تفاوتهایشان در برخورد با قضیهی برهنهگی در ملاء عام، دربارهی اهمیت «پروژه» است. دربارهی این که نگاه آدم وقتی اصولن پروژهای باشد، و پروسهای، چهقدر در محصول نهاییاش تفاوت ایجاد میکند. یک کلیتای را در زمان میسازد که هزار حاشیه و هامش و خواهش و افزایش در خودش دارد. اصلن تفسیرپذیری اثر یک رشد قابل ملاحظهای میکند. تاویلپذیریش هم. چیدمانهای شگفتانگیز آقای تونیک، قبل از هر حرفی، داستان زیباییِ ذاتی بدن را میگویند، قبل از این که نوبت به شعار برابری انسانها و نژادها برسد. چیدمانهای آقای تونیک، به مثابه پوزخند معناداری هستند به همهی صنایعی که بدن انسان را لاغر، فوقلاغر میپسندند و تبلیغ میکنند. شما بخوانید اصولن صنایعی که بدنتان را جور دیگری، غیر از آن چه به طور طبیعی هست، میخواهند. آقای تونیک با تولید انبوه برهنهگی، از وادی اروتیسم معمول میگذرد. هویت فردی هر کدام از داوطلبان این چیدمانها، در این تکثیر پنهان میماند، امن میماند و کلیت واحدی که از این تنها حاصل میشود، انسانی، بهشدت انسانی است. و بالاخره این که چشماندازهای خلقشده توسط آقای تونیک، ارجاع منطقیای دارند به مجسمههای یونان باستان، در ستایش تن به مثابه یکی از زیباترین آفریدهها. سرهرمس پیشنهاد میکند یک گشت مبسوطی بزنید در اینجا و لابهلای پروژهها بگردید، روحتان را جاهای خوبی میبرد کلن. |