« سر هرمس مارانا »
صلح و آرامش از حقیقت بهتر بود |
2010-05-18
میگویند هِستیا بزرگترین خواهرِ زئوس بوده و برای فرار از تقاضاهای عاشقانهی برادرانش پوزئیدون و آپولو، سوگند خورده که تا آخر عمرش دوشیزه باقی بماند. مانده یا نماندهاش را البته گاس که خودِ آقای زئوس هم نداند اما میگویند هستیا الههای بوده بیتاجوتخت، اما اجاقی داشته از آن خود، بی که منتِ مردی را بکشد برای گرمکردن و گرمداشتنش. بی که محتاج مردی باشد تا به انگیزهی او گرما ببخشد اجاق را. برای خودش همینجوری گرم و نرم و مهربان بوده. آتش مقدسِ المپ را هم به همین خاطر سپرده بودند دستِ او. هستیا ملایمترین الههی المپ بوده و اگر که خوب دقیق شوید در اجاقهای همیشهگرمِ خانههایتان، آنها که کنارش زنی ایستاده، خردمند و خوشبو، که حواسش هست هر مردی، چهار ساله یا هشتاد و چهار ساله، به خانه که میرسد لاجرم به سراغش میرود به جستوجوی چیزی گرم برای خوردن، اثری از آثار هستیا را آنجا خواهید دید.
|